: منوی اصلی :
: درباره خودم :
: لوگوی وبلاگ :
: لینک دوستان من :
: آرشیو یادداشت ها :
: موسیقی وبلاگ :
: جستجو در وبلاگ :
یکی گفت : بچه ها ببینین !دیگ داره راه می ره !بریم کمک!.دیگ بزرگ بود .شهید شهاب سرش را برده بود داخل دیگ و با دو دست از داخل گرفته بودش .فقط پاهاش دیده می شد . وقتی رسیدیم بهش و دیگ را برداشتیم ،دیدیم سرش از وزن دیگ خم شده ولی می خندد. می برد دیگ را تمیز کند !
نوشته شده توسط : رهروان